به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند، همین مسأله سرآغاز یک درگیری سخت بین آنها شد و دهیار روستا دست به قتل زد. او مدتی را فرار کرد تا اینکه درنهایت از سوی ماموران پلیس آگاهی دستگیر شد و روبهروی قاضی دادسرای جنایی پایتخت قرار گرفت. او اشک پشیمانی ریخت و گفت که پس از جنایت، یک شب هم نتوانسته راحت بخوابد، چراکه مرتب کابوس میبیند.
ماجرا به روز نهم مرداد امسال برمیگردد. آن روز گزارش یک درگیری خونین در یکی از روستاهای کن سولقان به ماموران پلیس گزارش شد. این موضوع بلافاصله در دستور کار تیمی از کارآگاهان پلیس قرار گرفت و آنها با حضور در صحنه به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور ماموران مشخص شد که یک درگیری خانوادگی رخ داده و مردی در این دعوای جمعی با ضربات چاقو زخمی شده است.
او برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. همزمان تجسسها نیز در اینخصوص آغاز شد و ماموران دریافتند که این مرد از سوی یکی از بستگانش زخمی شده است. در حالی که تلاشها برای دستگیری ضارب ادامه داشت، از بیمارستان خبر رسید که تلاش برای درمان مرد زخمی بیفایده بوده و او روی تخت بیمارستان جان باخته است. در این شرایط گزارش درگیری مرگبار به قاضی ساسان غلامی، بازپرس جنایی تهران اعلام شد. او نیز دستور تحقیقات بیشتر در اینخصوص را صادر کرد. در بررسیهای نخست مشخص شد که عامل این قتل فرار کرده و هیچ رد و سرنخی از خودش به جا نگذاشته است.
اعتراف به جنایت
متهم تحت تعقیب قرار گرفته بود تا اینکه مخفیگاهش شناسایی و درنهایت دستگیر شد. او بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت و به جرم خود اعتراف کرد. این مرد انگیزه خود از این جنایت را دعوا و اختلافات خانوادگی اعلام کرد و گفت: «مقتول میخواست کار غیرقانونی انجام دهد و مانع او شدم. برای همین او با من درگیر شد و ناخواسته دست به قتل زدم.»
این مجرم برای تحقیق به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. این قاتل اشک میریخت و ادعا میکرد که پشیمان شده است. متهم درنهایت با قرار قانونی و دستور بازپرس غلامی بازداشت شد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره دهم آگاهی تهران قرار گرفت.
این قاتل که دهیار روستاست، مرتب اشک میریخت. او از کار خود ابراز پشیمانی و در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای این جنایت را روایت کرد:
چی شد که دست به قتل زدی؟
من دهیار روستا هستم. از آذرماه سال گذشته دهیار شدم. از آن زمان به بعد مقتول که یکی از بستگانم است، دست به ساختوسازهای غیرقانونی زد. او پیش از آن هم ساختوساز میکرد. ولی بعد از اینکه من دهیار شدم، کارهایش غیرقانونی شد. بهصورت غیرقانونی شروع به ساختوساز کرد، آن هم در زمینهایی که منابع طبیعی محسوب میشدند. آپارتمان میساخت. بارها به او تذکر دادم، ولی گوش نمیکرد و باز هم به کارش ادامه میداد. مجبور شدم فعالیتهای او را به دهیاری گزارش کنم. اگر این کار را نمیکردم، اخراج میشدم. بعد از آن مقتول از من کینه گرفت.
روز حادثه چه شد؟
آن روز مقتول به همراه چند نفر سراغ من آمد. با هم درگیر شدیم. اصلا حاضر به حرفزدن نمیشد. مرتب درگیر بود. ما کتککاری کردیم و درنهایت من به سمت ماشینم رفتم. اما در لحظه آخر وقتی داشتم میرفتم، پسرم با حالتی نگران و ترسان به گفت بابا چرا تو را کتک زدند. وقتی حال پسرم را دیدم خیلی عصبی و از خود بیخود شدم. چاقویی در ماشین داشتم، آن را برداشتم و به سمت مقتول رفتم. ضربهای به او زدم و فرار کردم. آن لحظه خیلی عصبی بودم. خودم هم باورم نمیشود که دست به این کار زدهام.
چرا چاقو در خودرو داشتی؟
چند روز قبلش عید قربان بود. من برای ذبح گوسفند داخل ماشینم چاقو گذاشته بودم. آن چاقو داخل ماشینم ماند تا روز جنایت. اصلا باورم نمیشود که با آن چاقو آدم کشتهام.
بعد از قتل چه شد؟
فرار کردم. مدتی در خانه یکی از بستگانم ماندم. خانهاش در اطراف تهران بود. در آنجا مخفی شده بودم. خیلی میترسیدم دستگیر شوم. ولی درنهایت مرا شناسایی کردند و دستگیر شدند.
از کاری که کردی پشیمانی؟
از لحظهای که این اتفاق افتاد بهشدت پشیمان شدم. وقتی در خودرویم نشسته بودم و رانندگی میکردم، از ترس میلرزیدم و اشک میریختم. خیلی ناراحت بودم. در این مدت مرتب کابوس میدیدم. بهشدت پشیمانم و از خانواده مقتول طلب بخشش دارم. ریشسفیدان روستا هم سراغ خانواده مقتول رفتهاند تا از آنها رضایت بگیرند. امیدوارم روزی مرا ببخشند. من واقعا اهل این کارها نبودم و یک لحظه عصبانیت زندگیام را بههم ریخت.
تحصیلات داری؟
لیسانس عمران دارم و مهندسم. سالهاست که در این کار هستم. پیمانکار دولتی بودم تا اینکه دهیار روستا شدم....